کد مطلب:285024 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

علت غیبت و چگونگی دستیابی به احکام الهیه
سوال:

پاسخ این سخن چیست كه شخصی بگوید: خدای تعالی بر حسب مصلحت، تعداد بیشماری از پیامبران خود را به منظور عدم دسترسی دشمنان از آنان مخفی و غائب ساخت و به اقتضاء حكمت آشكار نبودند و آن بدلیل اجبار و تقویت آنان بوده تا دشمنان گمراهشان بر آنان مسلط نشوند. بنابر این دلیل عدم بهره مند شدن از پیامبران از طرف ستمگران بوده نه از جانب خدای سبحان. اگر به شما گفته شود: غیبت پیامبر - در صورتی كه قبل از تقریر شریعتش، كه احكام آن اعلام نشده تا موجب سعادت عامل آن باشد و شبهات از آن مرتفع و كیفر اعمال در آن روشن نشده و بعد از ظهور آشكاری واقع نشده كه ضرورتا و حسا هر عذر و بهانه ای از آن



[ صفحه 40]



منقطع و هر شك و شبهه ای از آن برطرف شده باشد با غیبت پیامبری كه پس از زمان ظهورش - كه در آن مسائل شریعت تقریر شده متفاوت است بدیهی است حكم غیبت و ظهور این دو پیامبر با یك دیگر برابر نیست. پس چگونه ممكن است خدای تعالی غیبت و استتار را برای امام علیه الصلوه و السلام جایز بداند همان گونه كه برای بعضی از پیامبران گذشته جایز دانست و از تایید آنان خودداری نمود، در حالی كه صفات امام با پیامبران مختلف و شرایط آن دو متضاد است و شما امام علیه الصلوه و السلام را با غیبت بلا استفاده قرار می دهید، اگر پیروانش و راویان از ائمه علیهم الصلوه و السلام بر گمراهی و ضلالت اتفاق كنند و غیبت را بر امام واجب می دانید در صورتی كه امام هنگامی كه آشكار است به حق قیام می كند، و این سخن شما (مخالفان) هنگامی است كه ملزم باشید دشمنان را با نقل قانع سازید، اگر چه معصوم نباشند، همانند زمانی كه در غلبه كردنتان بر آنها ناراحت می شوند (یا ناراحتشان می كنید) و این



[ صفحه 41]



پیش نمی آید مگر به سبب اختلاف در جهت ها، بر اساس آنچه بیان نمودیم. اگر این مطلب مسلم گردد مانند آن بر پیامبرانی كه غیبت اختیار كردند - در دوران غیبت و استتارشان از مردم لازم می آید و این جز اتفاق و كمك به گمراهان نیست. در ادامه طرح اشكال موضوع دیگر این است كه: چگونه ظهور امام را بشرط تایید و تقویت از جانب خدای تعالی لازم و عذر غیبت را در این هنگام پذیرفته شده نمی دانید - در صورتی كه می دانیم مانع ظهور دشمنان هستند، یا بنحوی كه موجب تسلط دشمنان بر امام باشد. اگر ظهور مشروط به تایید و تقویت می باشد، چرا تایید و تقویت خدای تعالی را فقط در زمان ظهور لازم می دانید و تایید و تقویت امام را، همراه استمرار ظلم، عدم دسترسی و علم به حقیقت حكم در موضوعات مستحدثه، تصریح بر آن به شكلی كه رافع هر عذری



[ صفحه 42]



باشد. بطوری كه هر خلافی درباره آن از بین برود، حدود تعطیل نشده، مشكلات و غوامض احكام مستحدثه روشن و حل گردد. از شما می خواهیم با امتنانی كه نسبت به ما مبذول خواهید فرمود آن چه در این زمینه در محضر شما می باشد بهمراه دلائل مربوطه آن، كه هر شبهه ای را مشخص نماید بیان فرمایید.

پاسخ:

اما تفاوت تشریع غیبت پیامبری كه از امت خود خائف است و بین غیبت امام زمان علیه الصلوه و السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف در این است كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مسائل مربوط به شریعت خود را تبیین فرموده، همه چیز را برای مردم روشن و ادا فرموده اند. لذا غیبت و استتار امام زمان علیه الصلوه و السلام زیانی و مانعی در دسترسی به حق نمی باشد. استتار امام علیه الصلوه و السلام آن گونه نیست كه گفته



[ صفحه 43]



شود در حال غیبت دسترسی به احكام مشكل و امكان پذیر نیست و از طرف شارع بیان نشده، چنین مطلبی اگر عنوان شود صحیح نمی باشد و مساله كاملا بعكس می باشد، زیرا امام زمان علیه الصلوه و السلام غیبت اختیار نفرمودند كه شریعت امام حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بطور كامل تقریر، و صریح و روشن بیان گردیده، و آنچه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از تبلیغ واجب بود اداء فرمودند. از زمان وفات آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم تا دوران امام غائب علیه الصلوه و السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف هر یك از ائمه علیهم الصلوه و السلام آنچه از شریعت و احكام لازم بوده بطور روشن بیان فرموده مشكلات را توضیح و مسائل پیچیده را بیان فرموده اند. بنابر این هر دو مورد در جواز غیبت با وجود ترس یكسان می باشند مخصوصا كه گروه بسیاری از معتزله معتقدند اگر در علم خدای تعالی باشد كه پیامبری مبعوث شده تا احكام و شرایعی را ابلاغ كند و در



[ صفحه 44]



صورت تبلیغ تقبل خواهد رسید و جز لطف خدائیش هیچ چیز امت وی را از قتل او منصرف نمی كند. در این صورت خدای تعالی از امت آن پیامبر تكلیف را ساقط می فرماید تكلیفی كه همه لطف نسبت به آنان است، این گروه از معتزله این موضوع را آن گونه توجیه می كنند كه گویا پیامبر مبعوث، رسالت خود را كتمان كرده و ابلاغ نمی كند، بنظر ما این تفكر صحیح نیست و حقیقت چیز دیگری است همچنین تفاوت بین این دو مورد روشن است و بر شخص متتبع پوشیده نیست، زیرا بعثت فردی كه رسالت را ابلاغ نمی كند مانع رسیدن امت به علم و احكام است و حال آن كه مصلحت آنان در رسالت و شریعت مزبور است كه ابلاغ نگردیده. اما در موردی كه امت امام را تهدید نموده و او بر جان خود ترسیده، و پنهان می شود ولی در میان مردم می باشد. در این صورت مردم از شناخت احكام الهی متمكن هستند و وظیفه دارند و بر آنان واجب است ترس و خوف امام را زائل نموده تا او احساس امنیت كرده



[ صفحه 45]



آشكار شده وظیفه خود را اداء نماید. بنابر این در حالت اخیر فوت معارف از ناحیه مردم می باشد و در مورد قبل از ناحیه مردم نیست و ازاله خوف پیامبر در اختیار آنان نمی باشد. بنابر این نبوت در این مورد خاص همانند امامت است و كسانی كه بین آن دو تفاوت قائل شوند از رای صائب گمراه گشته اند - بعید بنظر می رسد متفكری از آنچه ما بیان نمودیم عدول نماید. ما می دانیم هنگامی كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به رسالت مبعوث گردیدند، و امت در معجزات آن حضرت ننگریسته و صداقت آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم در ادعای نبوت و رسالت بر آنان مشتبه گردید، آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را تكذیب نمودند. مع هذا هیچ كس نمی گوید خدای تبارك و تعالی از امت آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم تكلیف آنچه را كه ابلاغ نگردیده از باب لطف ساقط گردانیده - و به همین لحاظ معاقب نمی شوند.



[ صفحه 46]



زیرا مشتبه شدن حق بر امت در مورد تصدیق آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم موجب عدم تمكن و توان آنان در دسترسی و آگاهی به آنچه كه مصلحتشان در آن است نمی باشد و امت بدلیل تقصیر و كوتاهی خود، به مصلحت خویش دست نیافت و اگر می خواستند به حق دست می یافتند و مصلحت خویش را كه از آن آگاه بودند از دست نمی دادند. این استدلال صحیح است و در مساله ای كه بیان كردیم نیز صادق است. زیرا امت با وجود استتار و اختفاء پیامبر علیه السلام از آنان - بدلیل ترس بر جان خود - قادر به شناخت نیاز خود از ناحیه آن حضرت بودند، به این طریق كه ترس آن حضرت علیه السلام را زائل و حضرتش را امنیت می بخشیدند، و لذا علماء امامیه معتقدند یهود و نصاری به شریعت ما مخاطب و به آنچه از واجبات و محرمات و... ما به آن مامور هستیم آنان نیز مامور می باشند.



[ صفحه 47]



سوال:

اگر اشكال شود چگونه بر یهودی و نصرانی نماز و روزه واجب است در حالی كه او از نظر ما كافر است؟

پاسخ:

اشكال این است كه: او بر ایمان آوردن و شناخت و تصدیق حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قادر است و لذا درستی و وجوب شریعت اسلام را بر خود می داند. بنابر این به آنچه مامور است باید عمل نماید. زیرا می گوییم: در حالت كفر تكلیف از او ساقط است زیرا همان گونه كه اشاره كردیم او دارای اختیار و قدرت است، این استدلال در مورد قبل (استتار امام علیه السلام) نیز صادق و جاری است. و باید به آنچه در این موضع بیان نمودیم اعتماد كرد، زیرا كه محقق شده و در اختیار می باشد. می خواهیم بدانیم آنچه در پایان مساله مورد بحث درباره كیفیت تایید نمودن امام علیه السلام و ممانعت نمودن دشمنان از آن حضرت علیه السلام گذشت آیا به



[ صفحه 48]



این مطلب اشاره دارد كه هر گاه مردم بر گمراهی اتفاق نمودند، تا آخر مطلب مورد بحث، آیا به وجوب ظهور آن حضرت علیه السلام باید به هر حال یقین كرد؟ ما در این مورد، در بحث خود حقیقت و تفاوت بین دو مطلب درست و نادرست را در مساله مزبور بیان كردیم و لزومی برای تكرار آن می بینیم.



[ صفحه 51]